نوشته اصلی توسط
yousuf
باسلام خدمت شما...
برم سراصل مطلب...
من 21سالمه ونرم افزار میخونم.فرزندکوچیک خانواده هستم،حقیقتش من افسرده شدم وشایدهمین افسردگی باعث بداخلاقیم شده.حوصله کسی روندارم.بعضی وقتاگوشیموکلاخاموش میکنم یاجواب کسیونمیدم.اون لحظه ها دست خودمم نیست.صمیمیترین وبهترین دوستمم زنگ بزنه جوابشونمیدم.توخونه هم معمولاترش رو میشم ووقتی حرف میزنم صدام خودبخودمیره بالا.نمیتونم بخندم،مخصوصاباافرادخانواد ه..بیرون بهترم وگاهی زیادمیخندم ولی اگه حوصله نداشته باشم باهیچکس نمیخندم.
من وقتی2ساله بودم ب مدت2سال یعنی تا4سالگی ازمادرم دوربودم، تو8سالگی یکی ازداداشاموازدست دادم،18سالم که شدیعنی سوم دبیرستان بودم پدرمو ازدست دادم وهمچنین چنتاازدوستامم فوت کردن.این اتفاقات تأثیرزیادی توروحیم ایجادکردن،،،ناگفته نمونه علارقم مشکل یامریضی ک دارم من آدم خیلی خیلی احساسی هستم واگه کسی رودوست داشته باشم باتمام وجودبهش محبت میکنم...
خلاصه ازنظرعاطفی شکستهای زیادی خوردم توزندگیم.ولی نمیدونم همیناباعث شدک اینطوری بشم یان.
من رو یکی ازبرادرام یعنی همین که ازم بزرگتره خیلی حساب میکردم وروش حساس بودم،ولی الان ن...ولی متأسفانه ازاون چیزی جزبیتوجهی ندیدم،وقتی کنارمن بارفیقاش که هم سن وسال من بودن راحت بودو درگوشی حرف میزدومیزنه من ب شدت ناراحت میشدم ولی الان دیگ عادت کردم..نمیدونم دیگ چی بگم چون بانوشتن نمیشه دردموبیان کنم...بنظرم مشکلم حادشده.خواهشا راهنماییم کنین..ناگفته نمونه بعدمرگ پدرم سردردای شدیدی داشتم که بعدآزمایشات معلوم شدمشکل عصبی دارم و تا چن مدت قرص اعصاب مصرف میکردم ولی بعددیگ قطعشون کردم...لطفا راهنمایی کنین که دوباره بایدبرم پیش روانپزشک یاکاردیگه ای بکنم...اجرکم عندالله